جوانمرد كوچك جوانمرد كوچك ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

نجواهاي من با ني ني نازم

من و پسرم تنهای تنها

سلام به همهگی   دو سه روزه که بابایی رادوی ن رفته تهران برای دفاع منو پسر کوچولو هم تنها موندیم با خدا   راد و ی ن و هر روز صبح میبردم بیرون یه ساعتی با هم می گشتیم و می اومدیم خونه امروز هم بردمش بیرون تو حیاط دوچرخش و اوردم یکم بازی کرد بچم طفلی هر کی از راه پله ها رد می شد و صداش میومد تندی به طرف در می رفت تا در و باز کنه یا همش لباساشا از کمد درمیاوردو می گفت بریم می گفتم کجا میرفت به طرف در این مطلبو تو نت دیدم خیلی خوشم اومد پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!! پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟ پسر ميگه : من..!! پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!! پسر ميگه : بازم من شيرم... پدر عصبي مشه دستشو ...
12 دی 1390

تولد يك سالگي

واي عزيز دلم پسر گلم عشق مامان توامروز يك ساله شدي درست پارسال٣١شهريور تو همچين روزي ساعت 10 صبح به دنيا اومدي و زندگي رو براي من و بابات رنگين كردي الهي مامان قربون اون راه رفتنت بره كه ديگه الان دو روزه قشنگ راه مي ري امروز رفتم برات كيك گرفتم يه تولد كوچيك با خاله و بچه هاي خاله بابا برات گرفتيم اخه مامانيت مسافرت بود براي همين جشن كوچيكي برات گرفتيم ان شالله سال ديگه جبران مي كنم ماماني فردا هم مي ريم ولايت بابا تا تو هم به كمي اب و هوا عوض كني پسر گلم امروز بعد از يك هفته باباش و ديد اخه باباش رفته بود تهران وقتي كه باباش و ديد از خوشحالي نمي دونست چه كار كنه همش مي گفت بابا ددرر الهي ماماني به قربونت بره كه ازشدت دلتنگي...
10 دی 1390

پسرم 15 ماهه شد

بلهههههههههههه پسرم 15 شد من براش کیک درست کردم باباشم براش شمع خرید ولی شمع شماره 5 گم شد و ما نفهمیدیم چی شد با همون شماره یک براش جشن 15 ماهگی گرفتیم چند تا عکس از ÷سر کوچولو تو ادامه مطلب گذاشتمپ http://www.nadapenny.com/viewer.php?id=t2011362nadap143759898632231.jpg       ...
9 دی 1390
1